loading...
عاشقانه
احسان محمدی بازدید : 131 جمعه 19 آبان 1391 نظرات (0)

 

دیگه سخته برام دیدن خاطره هایی که از تو به جا موند

دیگه سخته برام یاد نگاهی که قلبمو بد جوری لرزوند

دیگه فایده نداشت همه ی خواهش من واسه داشتن چشمات

دیگه فایده نداشت      دیگه فایده نداشت ...

با دورنگی تو چه جوری تا کنه طفلی دلی که شکسته

واسه خواستن تو چه جوری تب کنه تا تو ببینی که راسته

دیگه خسته شدم تو چرا دوست داری  تا خود گریه بنالم

دیگه خسته شدم        دیگه خسته شدم

بنالم   بنالم   که خستم از این تنهایی دلتنگی

پریشونه حالم   بنالم   که تو با من دورنگی

احسان محمدی بازدید : 223 جمعه 19 آبان 1391 نظرات (0)

 

مگه قرار نبود باهم بمونیم تا ته دنیا

مگه قرار نبود عشقت بشه تعبیر این رویا

بگو چرا کم اوردی؟ ازم دستاتو میگیری

مگه خودت نمیگفتی که بی من باشی میمیری

باسم کابوس هرروزه چرا تنها سفر کردی؟

ازت خیلی دلم خونه ببین چشمامو تر کردی

برو عزیز جون من برو هرجا که دوست داری

میمونم تا تو برگردی تو این کابوس بیداری

احسان محمدی بازدید : 155 دوشنبه 03 مهر 1391 نظرات (0)

 

باز هم برای تو
هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.

می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..

می‌دانم  یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،

کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم: 

 

اولین عشق من و آخرین عشق من تویی

نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..

احسان محمدی بازدید : 142 دوشنبه 03 مهر 1391 نظرات (0)

 

تنهایی من

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری

احسان محمدی بازدید : 151 دوشنبه 03 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست،
پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق

چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟

عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد، مگر یک بار برای همیشه.

جام بلور، تنها یک بار می‌شکند

می‌توان شکسته‌اش را، تکه‌هایش را، نگه داشت

اما شکسته‌های جام ،آن تکه‌های تیز برنده، دیگر جام نیست

احتیاط باید کرد

همه چیز کهنه می‌شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز

بهانه‌ها، جای حس عاشقانه را خوب می‌گیرند

احسان محمدی بازدید : 124 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)

در دیده ی ما نقش رخ دوست اگر نیست

یادش به دلم لحظه ای از سینه جدا نیست

در سینه ی بی کینه ی ما نقش تو جاریست

هر چند که در دیده ی ما جای تو خالیست

احسان محمدی بازدید : 137 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

 

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام

              خارم ولی به سایه ی گل آرامیده ام

 

 

با یاد رنگ و بوی توای نو بهار عشق

              هم چو بنفشه سر به گریبان کشیده ام

 

 

 

چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام

            چون اشک در قفای تو با سر دویده ام

 

 

من جلوه ی شب ندیده ام به عمر خویش

                از دیگران حدیث جوانی شنیده ا م

 

 

از جام عافیت می نابی نخورده ام

                وز شاخ ارزو گل عیشی نچیده ام

 

 

موی سپید را فلکم رایگان نداد

                این رشته را به نقد جوانی خریده ام

 

 

ای سر و پای بسته به ازادگی مناز

              ازاده منم که از همه ی عالم بریده ام

 

 

گر می گریزم از نظر مردمان رهی

                 عیبم مکن که آهوی مرده ندیده ام

احسان محمدی بازدید : 121 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)

 

به نام خداوند عشق

به   چشمان  تو می نویسم  حکایت بی انتهای عشق را

تا بدانی   محبت   و  عشق    را  از  چشمان    تو  آموختم

و با تو  آغاز  کردم که   تا  ابد   عاشقانه  دوستت دارم

این  جاده عشق  همسفر  می خواهد  و  من   تورا  به خاطر

قلب      بزرگ     و    مهربانت      برگزیده ام

در این راه   سخت  تنهایم   نگذار ...

 

احسان محمدی بازدید : 125 شنبه 04 شهریور 1391 نظرات (0)

 

از راه دور تورا می پرستم ای قبله ی امید من...

از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگر این فاصله ها را احساس نکنی...

از راه دور درد و دلهای خودم را به تو می گویم...

و تورا در آغوش محبت های خودم می فشارم...

آری از همین راه دور نیز می توان دست در دستانم بگذاری...

و با هم قدم بزنیم...

به خواب عاشقی می روم تا این رویا برایم زنده شود...

خاطره هایمان را همیشه در ذهنم مرور می کنم و هیچگاه نمی گذارم خاطره های لحظه ی دیدارمان از ذهنم دور شود...

این فاصله ها را با محبت و عشقم از بین می برم و کاری می کنم همیشه احساس کنی در کنار منی...

و این است برایم یک خواب عاشقونه خواب نگاه به چشمان هم , خواب با هم بودنمان...

آری این است یک فاصله عاشقونه...

 

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 161
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 110
  • بازدید هفته : 202
  • بازدید ماه : 193
  • بازدید سال : 9,384
  • بازدید کلی : 35,485